به صرف یک فنجان......چای یا شاید هم مغز
به نام نامی حضرت مادر فاطمه زهرا
|
(تحف العقول صحفه 38)
دود بود و دود بود و دود بود
گل میان آتش نمرود بود
شعله می پیچید برگرد بهار
خون دل می خورد تیغ ذوالفقار
یك طرف گلبرگ اما بی سپر
یك طرف دیوار بود و میخ در
میخ یاد صحبت جبریل بود
شاهد هر رخصت جبریل بود
قلب آهن را محبت نرم كرد
میخ از چشمان زینب شرم كرد
شعله تا از داغ غربت سرخ شد
میخ كم كم از خجالت سرخ شد
گفت با در رحم كن سویش مرو
غنچه دارد سوی پهلویش مرو
حمله طوفان سوی دود شمع كرد
هرچه قوت داشت دشمن جمع كرد
روز رنگ تیره ی شب را گرفت
مجتبی چشمان زینب را گرفت
پای لیلی چشم مجنون می گریست
میخ بر سر می زد و خون می گریست
جوی خون نه تا به مسجد رود بود
دود بود ودود بود و دود بود
حجرات/53 یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی إلا أن یُؤذَنَ لکم ... مادر ! همه می دانند که تو اجازه ندادی... روم/41 ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت أیدی الناس دنیا را به فساد کشید با همان دستی که ... و امروز صدای آن سیلی گوش زمین را کر کرده است . ---------------------------------------- لا یکلّف الله نفساً إلا وُسعها مادر! سینه ی تو چه وسعتی داشت ! وگرنه آتش بسیار گدازنده تر از آن بود که ... و ضربه بسیار شکننده تر از آن که ... --------------------------------------------- مائده/67 یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک ... والله یعصمک من الناس ای رسول من تو علی علیه السلام را به ولایت و وصایت معرفی کن ما تو را از فتنه های مردم محافظت می کنیم بازوی فاطمه هست نمی گذاریم به تو و رسالتت ضربه ای برسانند سینه ی دخترت همه ی این ضربه ها را خواهد گرفت ... --------------------------------------------------- قصص/25 تمشی علی استحیا. حالا فکر کن یک دستش را هم به دیوار گرفته باشد... --------------------------------------------- قصص/25 تمشی علی استحیا... حالا فکر کن کوچه هم باریک باشد... ------------------------------------------------ ولقد نعلم انک یضیق صدرک بما یقولون حجر/97 فقط خدا می داند که سینه ی تو از کدام یک بیشتر به تنگ آمد از نشستن او روی سینه ات یا بردن نام مادرت با زبان کثیفش... --------------------------------------------- فأجاءها المخاض إلی جذع النخلة...فناداها من تحتها ألا تحزنی... مریم/۲۱،۲۲ اما این بار در شعله ور بود و او از شدت درد حمل پناهی جز دیوار نداشت...
حیدر که هست پس تو چرا کار می کنی جارو مکش که سرفه امانت نمی دهد نانی بخور، عزیز دلم آب رفته ای این کاسه های آب، توانت نمی دهد دنبال رنگ چهره در آیینه ات مباش آیینه شرم کرده نشانت نمی دهد تابوت قوس دار و عجیبی که ساختم شرحی زحجم جسم کمانت نمی دهد دستاس!دست فاطمه ام پینه بسته است از خواهش من است تکانت نمی دهد سروده وحید قاسمی
ایام گل یاس دیدی زده بالای دری پرچم زهرا بی اذن مشو وارد بزم غم زهرا ایام، تعلق به گل یاس گرفته افراشته بنگر همه جا پرچم زهرا بر سینه ی زخمی و شکسته پی تسکین جز اشک محبان نبود مرهم زهرا پیدا نکند لولو و مرجان بهشتی هرکس نشود غرق مگر در یم زهرا خواهی عرق شرم نریزی به قیامت درنوکری اینجا مگذاری کم زهرا کافی است به سنی و مسیحی چو یهودی از چادر خاکی بخورد یک دم زهرا ای رشته ای از چادر بی بی مددی کن گردیم چو سلمان شما محرم زهرا بردار زبانم ببرید و بنویسید تو میثم تماری و من میثم زهرا سروده محسن افشار
اولين قسمت از وصاياي امام علي (ع) به فرزندشان امام حسن (ع) : ادامه مطلب
*** مگر مردگان هم شهید می شوند که ما شهید شویم؟! شهادت تنها برای زنده هاست .. *** پس از آنها من نه از رفتن ،که از ماندن می ترسم، می ترسم که مرده بمانم، مرده بمیرم .. *** به ما گفتند: بمانید! نگفتند که در گل بمانید .. *** شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند .. *** ما هنوز شهادت بی درد می طلبیم، غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند .. *** اگر شهادت حیات حقیقی است، نمی دانم از چه خضر آب حیات را می جست؟ *** زنهار! هر که شهید نشود لاجرم خواهد مرد .. خدايا! تو شاهد باش كه من در راه اين انقلاب، خونم خواهد ريخت. شهيد بايرام كريمي [ چهار شنبه 10 فروردين 1390برچسب:شهید, ] [ 1:48 ] [ حسین نظری ]
[
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |