به صرف یک فنجان......چای یا شاید هم مغز
به نام نامی حضرت مادر فاطمه زهرا 
قالب وبلاگ

 از جمله وظایف زنان در دفاع مقدس حفاظت از انبار مهمات و رساندن آن به رزمندگان اسلام، كندن سنگر، تهيه و طبخ غذا ، پرستاري و امداد رساني به مجروحين و عکاسي و خبرنگاري جنگ بود. زنان غيور و شجاع ايراني گاه با دست خالي و يا چوبدستي مزدوران بعثي را به اسارت گرفتند. يك شيرزن سوسنگردي با چوبدستي خود چند سرباز عراقي را به اسارت گرفت از این فبیل شیر زنان نه در عصر ما که در صدر اسلام هم حضور پر رنگ داشتند و بارها از طرف رسول خدا مورد تایید قرار گرفتند. ام عطیه از همین زنهاست ،او کسی بود که در هفت غزوه  همراه پیامبر بود . جنگید .. امّ عماره انصارى نیز از مدافعان پیامبر(صلى الله علیه وآله) در غزوه احدبود که به همراه همسر و دو پسرش در این جنگ شرکت کرد. او که به قصد پرستارى و مداواى مجروحان و آبرسانى به آنان آمده بود، مردانه جنگید. ابن‌سعد از خود او نقل مى‌کند که چون در احد مسلمانان گریختند نزد پیامبر آمدم و با شمشیر زدن و تیراندازى، از او دفاع کردم تا مجروح شدم. از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل است که من به راست و چپ ننگریستم، جز اینکه امّ‌عماره را دیدم که از من دفاع مى‌کرد و شمشیر مى‌زد{المنتظم، ج ۳، ص ۱۰۷٫} از میان حدود 15000رزمنده زن در دوران دفاع مقدس بیش از 6000نفر شهید شدند که از این میان حدود 3500 نفر سنشان بین 10 تا 30 سال بوده و 8000نفر مجروح شدند که حدود 2500 نفر آنها بیش از 50 درصد مجروحیت دارند که در بین آنها شیمیایی ها بیشترین درصد جانبازی و پس از آن اغلب قطع عضو و قطع نخاعی هستند.

[ شنبه 7 آبان 1390برچسب:نقش ,زنان, در دفاع مقدس, ] [ 14:32 ] [ حسین نظری ] [ ]

 آدم گاهی که نگاه می کند به روند کشور قلبش می شکند ، وقتی می بیند که در جای جای این کشور چه کسانی به اسم دفاع از اسلام  و انقلاب برای گرفتن غنیمت دندان تیز می کنند ؛دلش می خواهد برود یک سیلی محکم بگذارد در گوش طرف، فریاد بزند:" بی شرف مگر تو در مجموعه این نظام نیستی ؟مگر حقوقت را از این مملکت نمی گیری چرا آتش به جان کشور می اندازی؟؟ آن هم به اسم چی؟به اسم اسلام وانقلاب و ولایت و ... " داشتم صحبتی از حضرت آقا می خواندم زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی! می فرمودند:"من دغدغه سیاسی ندارم ، دغدغه اقتصادی هم ندارم کارها کم و بیش جلو می رود ، اما دغدغه فرهنگی دارم..." در جای دیگر هم فرموده بودند:"اگر از من بپرسند بودجه های کشور را خرج بسیجی ها و حزب اللهی کنیم یا خرج جذب دیگران ؟ پاسخ خواهم داد که معلوم است ! سوال ندارد ! باید خرج حزب اللهی ها کنید ..." حالا من نمی دانم بودجه مملکت را آن هم در بخش فرهنگی کجا خرج می شود ؟به جیب چه کسانی می رود ؟ ما هم فقط نگاه می کنیم و حسرت می خوریم به پول هایی که میلیون میلیون خرج بازیگران سر سبدی می شود و بچه حزب اللهی های جنوب شهری باید 


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 25 خرداد 1390برچسب:, ] [ 22:56 ] [ حسین نظری ] [ ]

این مطلب رو مدتها پیش نوشتم و نگهش داشتم به این امید که ویرایشش کنم ولی امان از تنبلی می بخشید دیگه...

چرا اسمش را این گذاشتم؟؟؟نمی دانم...البته می دانمها...چون حال کردم

چیزی که باعث می شود این متن را بنویسم نگاه متحیرانه یکی از دوستانم که اسمش را نمی دانم به این سوال که نمازت را خوانده ای؟ هست.

 اینجا باید مخاطبین را دو دسته کنم:

1)کسانی که کانون را می شناسند:شب مانده بودم کانون .که برادر یکی از بچه ها آمده بود و از قضا شب هم ماند و ...

2)کسانی که کانون را نمی شناسند:شب مانده بودیم در یک ساختمانی به به نام کانون و به همراه دوستان دیگر ...لازم به ذکر است ماندن در کانون جزء برنامه های هفتگی و مهم هر کانونی است و ...

طبق معمول با دیدن دوستانی که مدتها ندیده بودمشان بسیار خرسند بودم و آنها هم .حدود 2 بعد از نیمه شب خوابیدیم برای نماز صبح یکی از بچه ها که کلی برامان مرام گذاشت آمد بیدارمان کرد تا چشم باز کردم دیدم دو صف دارد تشکیل می شود و من هنوز خوابم اول تشری به خودم زدم که چرا اینطوری مثل خرس!!!افتادم و هیچی حالیم نمیشه و بعد ناراحت از دوستان که (احساس می کنم)فقط همان یک نفر احساس مسئولیت کرده و بعد از آنکه دیده دارم از قافله جماعت عقب می افتم آمده صدایم کرده....


ادامه مطلب
[ سه شنبه 17 خرداد 1390برچسب:امر به معروف,نهی از منکر,نماز,جامعه,وظیفه, ] [ 1:7 ] [ حسین نظری ] [ ]

 رئیس موسسه امام خمینی(ره) تصریح کرد که امتحان اخیر در کشور از راهی که باور نمی‌کردیم رخ داد و بالاخره امتحانی صورت گرفت و بعضی از فازهای آن انجام شد و بقیه این امتحان در جریان است اما باید منتظر امتحان‌های سخت‌تری باشیم. 





 

به گزارش فرهنگ نیوز به نقل از مشرق به نقل از فارس، اعضای شورای هماهنگی جامعه اسلامی مهندسین با حضور در مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) با آیت‌الله مصباح یزدی دیدار و گفت‌وگو کردند.

آیت‌الله مصباح یزدی در ابتدای سخنان خود با تبریک میلاد حضرت زهرا (س)، حضرت امام خمینی (ره) و همچنین سالروز فتح خرمشهر اظهار داشت: امیدوارم خداوند آنچه را ‌خیر و صلاح دنیا و آخرت است، در این نشست به گوینده و شنونده و جامعه الهام کند.

وی ‌گفت: با یک دید کلی که از اسلام آموخته‌ایم و می‌شود گفت هدف قریب از آفرینش انسان "امتحان " است ‌‌و انسان به عنوان موجود دارای اختیار می‌تواند به مقام خلیفه‌اللهی برسد. خلیفه‌الله موجودی است که با اراده و انتخاب خود راهی را بر سر دوراهی برمی‌گزینند، انسان همواره در حال امتحان است و آن لحظات بزنگاه و دارای شرایط سخت "فتنه " نام دارد وگرنه ما دائما با اعضاء و جوارح خود، با فکر و قلم خود در حال امتحان هستیم.

 


ادامه مطلب
[ دو شنبه 12 خرداد 1390برچسب:, ] [ 1:9 ] [ حسین نظری ] [ ]

 حسن عباسی در گرامیداشت آزادسازی خرمشهر در دانشگاه تهران، ضمن افشای حاکمیت لیبرالیسم اقتصادی در نظام بانکداری کشور، آن را ربوی، پول مبنا و مبتنی بر گزاره های اقتصاد یهود دانست.





 

به گزارش فرهنگ نیوز به نقل ازخبرنگار مشرق، حسن عباسی در سالروز حماسه آزادسازی خرمشهر (سوم خرداد) با حضور در همایشی با عنوان "جنگ با خدا" در تالار شیخ انصاری دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، به تبیین معضل حاکمیت لیبرالیسم اقتصادی در نظام بانکداری کشور پرداخت و نظام بانکی کشور را ربوی و مبتنی بر گزاره های اقتصاد یهودی توصیف کرد.
وی در آغاز سخنانش با اشاره به آیه 278-9 سوره بقره (فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله) در خصوص مفهوم ربا در نظام بانکداری کشور به عنوان جنگ امروز گفت: با الگو گیری از افرادی مثل حسن باقری در حوزه عملیاتی، باید جنگ های امروز را نیز تبیین کرد. قرآن به صراحت از ربا به عنوان جنگ با خدا و رسول خدا یاد می کند.

 

 


ادامه مطلب
[ دو شنبه 11 خرداد 1390برچسب:, ] [ 1:48 ] [ حسین نظری ] [ ]

 نگاهي به مديريت بحران هشت‌ماهة دفاع مردمي در برابر فتنة سال 88



نهضت خدا‌محورانة مردم ايران، به رهبري امام خميني(ره)، هم‌چون همة نهضت‌هاي بزرگ توحيدي و انقلاب‌هاي بزرگ تاريخ، از خط نفوذ و ريزش در امان نماند. با نگاهي به تاريخ پر فرازونشيب اين نهضت، به خوبي مي‌توان به وجود يك جريان نفوذي در بدنة آن پي برد. اين جريان كه هنوز به‌درستي كالبدشكافي نشده است و متأسفانه عناصر آن از بدنة نظام خارج نشده‌اند، جرياني است كه در هر مقطع به گونه‌اي چهرة پنهان خود را آشكار ساخت و در همراهي با نظام، هم‌چون قندخوني در پيكرة نظام جلوه‌گر شد كه هرگونه بيماري آن را تشديد كرد و مانع مداوا و ثمره‌بخشي براي برخورد با ويروس‌هاي مهاجم به نهضت شد. اين جريان در رويدادها، موضوع‌گيري‌هايي شناور داشت كه همواره به يك‌سو غش مي‌كرد و مي‌كند. در طي بيش از چهار دهه از آغاز نهضت در سال 42، چه در دوران مبارزه، چه در دوران تأسيس نظام و چه در دوران تثبيت آن، هرگاه نهضت و يا نظام با چالشي روبرو شده است، ردپاي اين جريان، با افراد خاص ديده مي‌شود كه همواره در تقابل با باورها و شعارهاي رهبران انقلاب قرار داشته است.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 10 فروردين 1390برچسب:آقا,مظلوم,مقتدر, ] [ 21:34 ] [ حسین نظری ] [ ]

 

فهم تكليف

چندي پيش كه دنبال سخنراني‌هاي صوتي امام بوديم و به اين و آن مي‌سپرديم كه اگر يافتيد به ما خبر بدهيد، برايم جالب بود. بعد از اين همه سال، آخر سر از خانه يكي ـ دو شهيد، چندين نوار سخنراني امام را كه از راديو پخش شده و آن شهيدان عزيز ضبط كرده بودند، يافتيم! همه ما خوانده‌ايم و مي‌دانيم كه وصيت‌نامة اكثريت قريب به اتفاق شهدا حاوي پيام «پشتيباني از ولي‌فقيه» است، اما آنچه مهم است، نمود عملي اين باور در رفتار شهداست و نه صرفاً ادعاي زباني ايشان. از همين رو بود كه شهدا، به‌عنوان پيروان راستين خط ولايت، پيش از هر چيز و بيش از همه، دغدغة فهم پيام‌ها و رهنمودهاي رهبري را داشتند و ما به نقل از همسران شهدا بسيار شنيده‌ايم كه سخنان امام را از راديو ضبط مي‌كردند يا تكه‌هاي روزنامة حاوي كلام امام را نگاه مي‌داشتند و مي‌خواندند و تحليل مي‌كردند تا گام اول را كه شناخت وظيفه است، از خلال آن‌ها بيابند و آن‌گاه قدم در وادي انجام تكليف نهند. اين پيوند تا حدي مهم است كه از شهيد مهدي باكري چنين نقل شده: وسط عمليات‌ يك راديوي كوچك همراهش بود. بي‌سيم زد: «بيا پيش من!» از هر طرف آتش مي‌آمد. وقتي رسيدم گفت: «اين رو گوش كن! » داشت پيام امام پخش مي‌شد.

پيروي عملي

دلدادگي شهداي جنگ و خصوصاً سرداران شهيد به ولي‌فقيه، نه به‌خاطر علايق شخصي و جلوه‌هاي كاريزماتيك رهبران، كه فقط و فقط به‌خاطر تعبد نسبت به اسلام و حضرت حق بود. رابطة ولايي ميان مؤمنان، ريشه‌اي الهي دارد و اتفاقاً جز با اين مبنا نمي‌توان چنان تعبدها و فداكاري‌ها و دلاوري‌هايي را سراغ گرفت. اين دلدادگي تا حدي بود كه شهيد مهدي باكري، شرط ازدواج خود با همسرش را اطاعت از خدا و خط امام عنوان كرده بود. هم او كه در عمل، چه در هنگام تصدي شهرداري اروميه و چه در جبهه و جهاد و در لباس فرمانده، پيروي از خط امام كه همانا حمايت از مستضعفان و مظلومان و اقدام در جهت انجام فرامين امام بود را فراموش نكرد.

تا آخرين لحظه

از شهيد محمدابراهيم همت كه دلدادة ديگر رهبري است، چنين نقل شده كه پس از ساعت‌ها فعاليت در عمليات خيبر، در حالي كه تواني براي او نمانده بود، متوجه شد كه امام گفته‌اند: «جزاير بايد حفظ شود، بچه‌ها حسين‌وار بجنگيد!» پس از شنيدن اين پيام، گويي كه جاني دوباره در درون او دميده شده باشد، پرشور و خروش به همراه ياران خود، به مقاومت پرداخت و در همان راه، سر در ره دوست داد و آسماني شد!

راستي، راز اين شوق وصف‌ناپذير و انرژي نوراني و اين دلدادگي مجنون‌وار به ولي‌فقيه چيست؟ آيا جز اين است كه آنان قلباً ايشان را نايب حضرت ولي‌عصر(عج) و واجب‌الاطاعه مي‌دانستند و اين اطاعت را اطاعت از خداوند تلقي مي‌كردند؟ آيا جز اين بود كه راه سرخ انبيا، راهي جز آنچه رهبران انقلاب تداوم دهنده آن بوده‌اند، نيست؟! چه زيبا گفت اين شهيد بزرگ اسلام كه:

«جهل حاكم بر يك جامعه، انسان‌ها را به تباهي مي‌كشد و حكومت‌هاي طاغوتي، مكمل اين جهل‌اند. شايد قرن‌ها طول بكشد تا انساني از سلالة پاكان متولد شود و بتواند رهبري يك جامعه سردرگم و سر در لاك خود فرو برده را در دست گيرد و امام، تبلور سلاله ادامه‌دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است.»

[ چهار شنبه 10 فروردين 1390برچسب:بسیجی واقعی,امام,ولایت فقیه,شهید,عشق, ] [ 1:43 ] [ حسین نظری ] [ ]

 به نام خدايي زيبا تر از...

همه رمز جنوب رفتن تو در اين است که از تعلقات ببري،آزاد بشوي،(البته که شعاري شد،نيازي نيست تذکر بدهي خودم مي دانم!!!)نه اينکه خودت را از دست تعلقات و خواسته هاي کوچک و بزرگت آزاد کني بلکه خودت را از دست خودت رها کني که تا نباشد خودي نيست خواسته اي،نه اينکه همه خواسته ها بد باشند و باز هم نه اينکه همه نخواسته ها خوب باشد،يعني با ملاک بخواهي و با ملاک نخواهي ،يعني تضرع کني و فرياد کني رضايم به رضايت ... مگر نه اينکه مي فرمايد:نمک سفره تان را هم از ما بخواهيد..."پس چرا خجالت مي کشي ؟بخواه...البته خواست از خود است و تا نباشد خودي نيست خواسته اي و ما هم آمديم تا خواسته اي نداشته باشيم چون قرار است آزاد باشيم ولي مگر آزاد بودن به خواسته نداشتن است که اگر اين چنين باشد اهل بيت از همه بيشتر وابسته اند چون زياد دعا مي کردند و مگر نفرمود:سلاح مومن دعاست ؟ و مگر دعا چيزي غير از خواستن است .حالا هم که مي خواهي يعني خودي داري و وقتي خودي داري يعني وابسته اي. مطمئنم مي فهمي...چون وقتي فهميدي مي گويي فهميدم و اين شناسه ميم آخر فعلت را بر اساس خودت مي گويي يعني خودي داري پس داشتن خود نه تنها بد نيست که امري است غير قابل انکار.پس حال که خودي داري بايد بپردازي به تربيتش...اما مگر مي شود آدم خودش را تربيت کند ؟ مگر ما نمي رويم پيش معلم رياضي مان و مي گوييم که به مارياضي ياد بده...اگر مي شد که خودمان به خودمان ياد بدهيم که مي رفتيم گوشه اي و همين طوري ياد مي گرفتيم.پس علي الحساب بايد ديگري بر ما تاثير بگذارد..حالا که اين قدر با هوش هستي که اينها را فهميدي چه طور مي گويي از اين به بعد تصميم مي گيرم که نماز صبح هايم قضا نشود و با همتت قضا نمي شود...در صورتي که شما تصميم گرفتي ،پس خودت هم تاثير گذاري...


ادامه مطلب
[ سه شنبه 9 فروردين 1390برچسب:جنوب,راهیان نور,30خونک,بخوان, ] [ 2:23 ] [ حسین نظری ] [ ]


 همیشه فکر می کردم برای اینکه مطالعه کنم باید اتفاق خاصی بیفته،برای نماز باحال خواندن هم همینطور،برای خوش اخلاقی هم،برای کمک کردن و ... راستش کنکور که دادم حساب کار دستم اومد ،جنوب که رفتم هم از آنطرفی ها چیزی دستگیرم شد .تازه داشتم جرقه می زدم.خلاصه اینکه فهمیدم خوب بودن و فعالیت و زحمت کشیدن حالت خاصی از زندگی کردن نیست !

شهدا که صبح تا شب از زیر پتو با تفنگ آپ پاش نمی جنگیدند که نماز شب بخونند،توی اهواز آب پرتقال به دست که  حضرت زهرا(س) نمی دیدند.تا 11 صبح نمی خوابیدن که برای نماز ظهر حال داشته باشند. زحمت کشیدن، نماز شب خوندن ،خوش       اخلاقی کردن، مطالعه کردن، هیئت و روضه رفتن و...همه کارهایی که ما توی چند         روز جنوبمون با زور جَوّ و راوی و مسئول و نشریه(!) و اینها بازهم  نمیتونیم کامل انجام بدیم رو اونهاتو جریان زندگیشون می کردن،جزو سیرشون   بوده... 


ادامه مطلب
[ سه شنبه 9 فروردين 1390برچسب:جنوب,راهیان نور,30خونک, ] [ 2:13 ] [ حسین نظری ] [ ]

 به نام خدا

به ساعتم نگاه می کنم.حدود 3:30 دقیقه بعد از بامداد است.هر قدر فکر می کنم چیزی به ذهنم نمی آید.خودکار را پرت می کنم .زانوهایم را بغل می گیرم و 6-5 خطی را که نوشته ام مرور می کنم.به دلم نمی چسبد.گوشهایم را متوجه صدای اسپیکر می کنم...

«گفتم به خود یا که خبر از ما نداری ..یا که خیال دیدن مارا نداری ...حالا که از راه آمدی فهمیده ام که... هر شب تو می خواهی بیایی پا نداری ...

بلند می شوم می روم دستشویی.وضویی می گیرم ومی آیم می ایستم به نماز.دو رکعت نمازعشق از همانهایی که در حسینیه حاج همت می خوانیم ..قربتا...تا به خودم بیایم دو رکعت تمام شده ؛تغییری احساس نمی کنم.دوباره بلند می شوم اینبار محکمتر...دو رکعت نماز عشق از همانهایی که ...قربتا...آرام تر نماز می خوانم ،نماز تمام می شود .انگار نه انگار.بلند می شوم مثل همیشه راه میان بر .رو به قبله سلامی به امام حسین(ع) می دهم.انشاا... آقا جواب سلام ما را می دهد.می روم پشت کامپیوتر و شروع می کنم...

به نام خدا

به ساعتم نگاه می کنم.حدود 3:30 دقیقه بعد از بامداد است .هر قدر  فکر می کنم  چیزی  به ذهنم نمی آید.خودکار را پرت


ادامه مطلب
[ سه شنبه 9 فروردين 1390برچسب:, ] [ 2:4 ] [ حسین نظری ] [ ]
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

امروز که این را می نویسم دقیقا 19 سال و 5 ماه و 6 روز از اولین اتفاق مهم زندگی ام می گذرد.درباره کودکی ام اینطور آمده: بسیار آرام و کم سر و صدا و در عین حال مارموز بود ..پس از اینکه برادر کوچکش که 2سال دیر تر از او مهم ترین اتفاق زندگی اش رخ داد به دنیا آمد ،همه فکر می کردند شدیدا مریض است چون خیلی شیر می خورد بعدها فهمیدند تا مدت ها شیشه شیرش را یواشکی از دهان برادر کوچکش در می آورد و می خورد و خالی اش را در دهانش می گذاشت و قص علی هذا. همین طور که می خوردم و بزرگ می شدم اتفاقات گوناگونی برایم رخ داد از جمله :دو بیماری شدید که اولی مرا تا پای مرگ برد و دومی هم یک ماه خانه نشینم کرد. تا به خود آمدم تحصیلات ابتدایی ام را به پایان رساندم و با درس نخواندن بسیار به درجه شاگرد ممتازی نایل شدم سپس در مدرسه راهنمایی توحید درس نخواندم و دست آخر در دبیرستان امام حسین(ع).تصور کنید آدمی از ابتدا در جوی های شهرک ولیعصر(عج) و یافت آباد راه خانه تا مدرسه را شنا کند و آخر سر از عبدل آباد و نازی آباد و شهر ری در بیاورد. وقتی به او بگویند برو دانشگاه ،پیش عده ای که بیشترشان با ادعاهای عجیب و خیلی باکلاس رفتار می کنند تازه ، کشاورزی نخوان چه حالی می شود.من که همیشه راه خانه تا مدرسه ام که 20 دقیقه بیش نبود را با سرویس می رفتم حال باید بروم کرج و در دانشگاه امام خمینی درس نخوانم.(که نمیروم و نمی خوانم.).حال شما و وبلاگ من.یه لطفی کنید یا نخونید یا هر مطلبی که میخونید رو نظر بگذارید.یاعلی
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان باتوم مجازی و آدرس hamavard70.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب
فروش بک لینک