به صرف یک فنجان......چای یا شاید هم مغز
به نام نامی حضرت مادر فاطمه زهرا 
قالب وبلاگ

 نگاهي به مديريت بحران هشت‌ماهة دفاع مردمي در برابر فتنة سال 88



نهضت خدا‌محورانة مردم ايران، به رهبري امام خميني(ره)، هم‌چون همة نهضت‌هاي بزرگ توحيدي و انقلاب‌هاي بزرگ تاريخ، از خط نفوذ و ريزش در امان نماند. با نگاهي به تاريخ پر فرازونشيب اين نهضت، به خوبي مي‌توان به وجود يك جريان نفوذي در بدنة آن پي برد. اين جريان كه هنوز به‌درستي كالبدشكافي نشده است و متأسفانه عناصر آن از بدنة نظام خارج نشده‌اند، جرياني است كه در هر مقطع به گونه‌اي چهرة پنهان خود را آشكار ساخت و در همراهي با نظام، هم‌چون قندخوني در پيكرة نظام جلوه‌گر شد كه هرگونه بيماري آن را تشديد كرد و مانع مداوا و ثمره‌بخشي براي برخورد با ويروس‌هاي مهاجم به نهضت شد. اين جريان در رويدادها، موضوع‌گيري‌هايي شناور داشت كه همواره به يك‌سو غش مي‌كرد و مي‌كند. در طي بيش از چهار دهه از آغاز نهضت در سال 42، چه در دوران مبارزه، چه در دوران تأسيس نظام و چه در دوران تثبيت آن، هرگاه نهضت و يا نظام با چالشي روبرو شده است، ردپاي اين جريان، با افراد خاص ديده مي‌شود كه همواره در تقابل با باورها و شعارهاي رهبران انقلاب قرار داشته است.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 10 فروردين 1390برچسب:آقا,مظلوم,مقتدر, ] [ 21:34 ] [ حسین نظری ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

امروز که این را می نویسم دقیقا 19 سال و 5 ماه و 6 روز از اولین اتفاق مهم زندگی ام می گذرد.درباره کودکی ام اینطور آمده: بسیار آرام و کم سر و صدا و در عین حال مارموز بود ..پس از اینکه برادر کوچکش که 2سال دیر تر از او مهم ترین اتفاق زندگی اش رخ داد به دنیا آمد ،همه فکر می کردند شدیدا مریض است چون خیلی شیر می خورد بعدها فهمیدند تا مدت ها شیشه شیرش را یواشکی از دهان برادر کوچکش در می آورد و می خورد و خالی اش را در دهانش می گذاشت و قص علی هذا. همین طور که می خوردم و بزرگ می شدم اتفاقات گوناگونی برایم رخ داد از جمله :دو بیماری شدید که اولی مرا تا پای مرگ برد و دومی هم یک ماه خانه نشینم کرد. تا به خود آمدم تحصیلات ابتدایی ام را به پایان رساندم و با درس نخواندن بسیار به درجه شاگرد ممتازی نایل شدم سپس در مدرسه راهنمایی توحید درس نخواندم و دست آخر در دبیرستان امام حسین(ع).تصور کنید آدمی از ابتدا در جوی های شهرک ولیعصر(عج) و یافت آباد راه خانه تا مدرسه را شنا کند و آخر سر از عبدل آباد و نازی آباد و شهر ری در بیاورد. وقتی به او بگویند برو دانشگاه ،پیش عده ای که بیشترشان با ادعاهای عجیب و خیلی باکلاس رفتار می کنند تازه ، کشاورزی نخوان چه حالی می شود.من که همیشه راه خانه تا مدرسه ام که 20 دقیقه بیش نبود را با سرویس می رفتم حال باید بروم کرج و در دانشگاه امام خمینی درس نخوانم.(که نمیروم و نمی خوانم.).حال شما و وبلاگ من.یه لطفی کنید یا نخونید یا هر مطلبی که میخونید رو نظر بگذارید.یاعلی
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان باتوم مجازی و آدرس hamavard70.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب
فروش بک لینک