به صرف یک فنجان......چای یا شاید هم مغز
به نام نامی حضرت مادر فاطمه زهرا
|
حضرت آيتالله خامنهاي(دامتبركاته) در دوران مبارزه (سخنرانيها، زندان، تبعيد) در كنار دوستان نزديكش چون شهيد بهشتي، شهيد مطهري، و شهيد مفتح و ساير فضلاي جوان انقلابي حركت زيكزاكي اين جريان و افراد منتسب به آن را از نزديك حس كرده بود. در دوران تأسيس و تثبيت انقلاب، بهويژه در زماني كه رياست جمهوري اسلامي را بر عهده داشت، شيوهها و شگردهاي اين جريان را شناخته بود و به دقت حركت آنها را رصد ميكرد و از معدود استوانههاي نظام و نهضت به شمار ميرفت كه مورد هجمة همهجانبة اين جريان قرار گرفت. ايشان به خوبي ميدانست كه اين جريان در انتظار پايان عمر زميني امام است و امام راحل(ره) نيز به خوبي به اين نكته پي برده بود كه تنها كسي كه ميتواند آرمانهاي اسلام و انقلاب و مطالبات واقعي مردم را به سرمنزلگه مقصود برساند، شخص آيتالله خامنهاي است. انتصاب آيتالله خامنهاي از سوي امام راحل(ره) و مجلس خبرگان و پشتيباني بينظير مردم، همة معادلات اين جريان را درهم ريخت. آنچه بيشازپيش اين جريان را نگران و نااميد كرد، كلام مقام معظم رهبري پس از رحلت امام بود: «راه ما راه امام است»، «امام يك حقيقت هميشه زنده است.»، «اين انقلاب، بينام امام خميني، در هيچ جاي دنيا شناخته شده نيست.» اين جريان را به تكاپو انداخت تا اينبار با نام امام به جنگ امام و آرمانهاي امام بيايند. □ آنچه در هشتماه دفاع مقدس در برابر نبرد نرم دشمن رخ داد (22/03/88 تا 22/11/88)، چهرة بينقاب جرياني بود كه به نقطة پاياني خود رسيده بود و بر آن شد تا با حاكميت غوغاسالاري و بهرهگيري از همة امكانات گروههاي مخالف نظام در داخل و خارج به مقصد و مقصود خود، كه همانا منسوخ اعلام كردن آرمانهاي امام و انقلاب بود برسند؛ مسئلهاي كه رهبري معظم انقلاب، يك سال پيش از فتنه به آن اشاره كرده بود و جرياني را با شاخصههايي تعريف كرده بودند كه در صدد تغيير جوهرة انقلاب و منطق امام است. رهبري انقلاب در دوم شهريورماه 78، پس از بيان جرأت تحولآفريني دولت نهم فرمودند: «بهطور خلاصه گفتمان عمومي دولت اينهاست: زنده كردن و بازسازي برخي خصوصيات جوهرة انقلاب و منطق امام، و مقابله با كساني كه ميخواستند اين ارزشها و اين مفاهيم اساسي را منسوخ كنند يا از بين ببرند، يا ادعا ميكردند كه منسوخ شده و از بين رفته، اين چيز با ارزشي است، اين خصوصيت دوم و امتياز دومي است كه در اين دولت است.» □ مديريت سياسي، فرهنگي و اجتماعي دفاع هشتماهة جبهة رهبري و انقلاب در برابر فتنة سبز و جنگ نرم، همة ابرقدرتهاي جهان و عوامل داخلي و خارجي آن در كوچه خيابانهاي شمال تهران كه در بعضي از مواقع و مواضع به سمت جنگي نيمة سخت و جنگي سخت رفت، كمتر از مديريت هشتسالة دفاع مقدس از سوي امام راحل و جبهة انقلاب در برابر همة ابرقدرتهاي دنيا نبود. اگر به اين مسئله توجه كنيم كه جريان واگرا و منفعل در برابر دشمن در داخل و بدنة نظام به خوبي توانسته بود در طول بيستسال، جهتگيريهاي خود را بسياري از عرصهها نهادينه كند، جهتگيرياي كه رهبري معظم انقلاب دو سال پيش از آغاز فتنه در تاريخ 29 خرداد 85 به آنچنين اشاره كردند: «از نعمتهاي ديگر، جهتگيري و فضاي ديني و معنوي است كه امروز بر كشور حاكم است، يادمان نرود كه كساني بودند كه با هرگونه حركت ديني، با انواع و اقسام، مبارزه و معارضه ميكردند و سعي ميكردند عليرغم مسئولان بالاي كشور و عليرغم رؤساي دولتها و عليرغم اعتقادات و ايمان مردم، يك فضاي كاذب ضد ديني و فضاي منفعل در مقابل فرهنگ غربي در كشور به وجود آورند، امروز مردم توانستهاند فكر، ايمان و معنويت خودشان را در فضاي فرهنگي كشور حاكم كنند، اين نعمت بزرگي است.» □ هشتسال دوران به نام «دوران سازندگي» كه در آن مديريت فرهنگي كشور به سوي عاشورازدايي، حماسهزدايي، ترويج تفكرات غربي و اباحهگري سوق داده بود و كار را به آنجايي رسانده بود كه رهبري معظم انقلاب، از آن به «تهاجم فرهنگي»، «شبيخون فرهنگي» و در نهايت از واژة «قتلعام فرهنگي» ياد كرده بود، جريان امام و انقلاب را تضعيف و جريان غربگرا را تقويت كرده بود. در عرصة فرهنگ، فضاي فتنه را پيريزي كرده بودند. فضايي كه رهبري انقلاب در دوم شهريور 1387 در ديدار با رئيس دولت نهم از آن چنين ياد كردند: «روند غربباوري و غربزدگي را كه متأسفانه داشت در بدنة مجموعههاي دولتي نفوذ ميكرد متوقف كرديد، اين چيز مهمي است. حالا يك عدهاي در جامعه، ممكن است به هر دليلي شيفتة يك تمدني يا يك كشوري باشند؛ اما اين وقتي به بدنة مديران انقلاب و مجموعههاي انقلاب نفوذ ميكند، چيز خيلي خطرناكي ميشود، اين ديده ميشد. خب جلويش گرفته شد. با گرايشهاي سكولاريستي، كه متأسفانه باز داشت در بدنة مجموعه مديران كشور نفوذ ميكرد، جلويش گرفته شد. نظام انقلابي بر مبناي دين و بر مبناي اسلام و بر مبناي قرآن شكل گرفته و به همين دليل از حمايت ميليوني اين ملت برخوردار شده و جانهايشان را كف دستشان گرفتهاند و جوانهايشان را به ميداانهاي خطر فرستادهاند. آن وقت مسئولان يك چنين نظامي دم از مفاهيم سكولاريستي بزنند؟! يكي بر سر شاخ و بُن ميبريد. يعني خودشان بنشينند و بنا كنند، بُن اين مبنا و قاعده را كلنگ زدن! خيلي چيز خطرناكي بود. خب، الحمدلله اينها جلويش گرفته شد.» هشتسال كه به نام «دوران توسعة سياسي» نام گرفت و در آن پستهاي كليدي نظام به دست عناصر حتي گروهكي وابسته به بيگانگان افتاد و ضمن ادامه دادن سياست فرهنگي مبتذلانة دولت قبل با شعار «تساهل و تسامح» مديريت سياسي كشور را هم تغيير داد. اشارة رهبري انقلاب پس از روي كارآمدن دولت نهم در 21 آبانماه 1385 عمق فاجعة فتنهآفرينان را نمايان ميسازد و آن، فاجعهاي بسيار بالاتر از رفتوآمد محرمانة مسؤلين سياسي دول غربي كه از منظر مردم پنهان ماند و اگر شخص رهبري بر زبان نميآوردند، شايد كسي متوجه آن نميشد. و آن «بيخبر گذاشتن» رهبري انقلاب از اين رفتوآمدها از سوي مراكزي كه وظيفة شرعي، قانوني و انقلابي آنان اين اطلاعرساني بود. رهبري انقلاب در اين خصوص ميفرمايند: «بحمدالله پايگاه سياسي كشور و منزلت اجتماعي ملت ايران در جهان افزايش پيدا كرده است. قبلها، دشمنان ما خيال ميكردند زمينه را فراهم كردهاند يا فراهم خواهند كرد و با يك حركت دست ميتوانند كشور را از اين رو به آن رو كنند، آمريكاييها اين حرف را گفتهاند؛ چند سال قبل از اين عدهاي از سياسيون آمريكايي به طور محرمانه و مخفيانه ـما مطلع نشديم، بعد كه برگشتند، مطلع شديمـ به ايران آمده بودند و با بعضي از محافل نامساعد نظام نشست و برخاست كرده بودند. وقتي رفتند گفتند: «در ايران كساني هستند كه منتظر يك اشارة ما هستند، تا عليه نظام شليك كنند.» □ با روي كارآمدن دولت نهم كه رهبري انقلاب از آن به بازگشت به «گفتمان امام و انقلاب» ياد كردند، اين جريان كه همة تلاشهاي شانزدهساله خود را از دست رفته ميديد، برآن شد تا چهارسال تلاش خود را بر روي لايههاي گوناگون جامعه و ترميم جايگاه خود متمركز كند؛ لايههايي كه هدف اين جريان بود، لايههايي بود كه متأسفانه به دليل حجم بسيار سنگين آتش تهيه دشمن بر روي دولت نهم و نيز مشي عملگرايانه دولت از چشم بسياري پنهان ماند. اين جريان با رايزني در دو عرصة داخلي و خارجي كار خود را آغاز كرد و با برپايي سفرها و ملاقاتهاي پيدا و پنهان، چنين به غرب بباورانند كه در صورت عدم بازگشت «اصلاحطلبان» غرب با چالشي جدي در جهان روبهرو خواهد شد. اين جريان در داخل باب گفتوگو را با «خواص» آغاز كرد؛ آن هم خواصي كه بيشتر آنان ذائقهشان با چرب و شيرين دنيا تغيير كرده بود. اين جريان با رايزني افراد بهظاهر موجه و دادن اطلاعات غلط، حتي توانست برخي از بزرگان را در فتنهاي كه در راه بود به سوي سكوت وادارد. سكوتي كه در واقع بسيار سوزانندهتر از آتشي بود كه برخي در تهران برپا كرده بودند. رهبري معظم انقلاب، يكسال قبل از شعلهور شدن فتنة سبز از كينة افرادي ياد كرد كه در كنار عدم اطلاعات كافي به وضعيت ديروز، امروز و فرداي در پيش روي انقلاب، از سوي عدهاي ديگر براي تضعيف نظام و دولت دستبهدست هم داده بودند. رهبري انقلاب در دوم شهريروماه 1387 پس از بيان جنگ احزاب عليه دولت از داخل و خارج فرمودند: «بعضيها واقعاً خبري ندارند، يعني مغرض نيستند. اطلاعاتشان كم است و بر اثر بياطلاعي چيزي ميگويند، بعضيها غرضهاي شخصي و غرضهاي سطحي دارند، بعضيها غرضهاشان، غرضهاي عمقي است، يعني با نظام مسئله دارند. كينة امام در دلشان است و حرفهاي امام را يا از اول قبول نداشتند و يا حالا قبول ندارند. آنهايي كه از آن حرفها رو برگرداندند و پشيمان شدهها و برگشتهها، اينها يك طيف وسيعي از انگيزههاست.» گرچه حركت اين جريان به ظاهر نقد دولت بود، اما آنان اساس نظام را نشانه رفته بودند و برآن بودند تا همة مخالفان نظام را زير پرچم يك نفر گرد هم آورند. □ آنچه در 22خرداد 1388 به دست فتنهگران و حمايت همهجانبة غرب و دنياي كفر كليد خورد و رهبري معظم انقلاب با مديريت پيامبرگونة خود اهداف شوم آنان را نقش بر آب كرد، بحراني بود كه اگر بگوييم مديريت چنين بحراني در طول تاريخ همة نهضتهاي توحيدي و انقلابهاي بزرگ جهان با چنين پيچيدگي و گستردگي، كمنظير بوده است، سخني مبالغهآميز بر زبان نياوردهايم. اتفاقي كه طي هشتماه (22/03/88 تا 22/11/88) رخ داد و با به ميدان آمدن نيروهاي مخلص و متكي به قدرت لايزال خداوند و به رهبري، عالمي فرزانه كه در رويارويي آغازين با اين فتنه، جان خود را آمادة فداكردن نمود، از نظر تنوع طيفي و گروهي، برخورداري فتنهگران از حمايت پايگاههاي قدرتهاي بيگانه و پوشش خبري رسانههاي استكباري به قدري وسيع و قدرتمند جلوه ميداد كه لرزه بر تن هر فرد سياستمدار حتي كاركشتهترين آنان ميانداخت. تأسيس شبكة فارسيزبان BBC درست چندماه قبل از فتنه، آن هم در وضعيت بد مالي اين خبرگزاري، صبغة سياسي گرفتن بسياري از شبكههاي (ضد) فرهنگي و عدول از جايگاه تعريف شده براي آنان چون شبكه VOA، آغاز پروازهاي بسيار لندن به تهران، ورود هزاران اسلحه و صدها بمب توسط تروريستها از مرزهاي شرقي و غربي، پوشيدن لباسهاي يكدست سبز، از گوگوش خواننده تا پونه قدوسي، گزارشگر شبكة بيبيسي، فرياد يا حسين(ع) تودهايها، جنبشيها، خانوادههاي اعدامي و ساواكيها! تعطيلي برنامههاي جانبي سفارتخانههاي خارجي در تهران بهويژه سفارت انگليس و در اولويت قراردادن انتخابات تا به ميدان آمدن «خواص» كه هيچكس باور نميكرد روزي همشعار طبالهها و رقاصهها شوند، نشان از پيچيدگي فتنهاي داشت و تنها كسي كه توان مقابله با آن را داشت كه در امتحانهاي بسيار و در همة حادثههاي بزرگ انقلاب و در دل همة آتشهاي جريان و گروهها، سربلندانه به بيرون آمده بود، كسي كه جز رهبري انقلاب فرد ديگري نبود. اينكه كساني كه طي سهدهه از انقلاب به پاي صندوق آرا نيامده بودند و به يكباره تصميم به رأي دادن گرفتند؛ اينكه كساني كه طي سهدهه از انقلاب هرگز جمهوري اسلامي را به رسميت نشناختند، براي رأي مردم پشيزي قائل نبودند و هر نوع حكومتي را تا پيش از ظهور حكومت باطل ميخواندند به يكباره مردمگرا! شدند و از حق مردم و انتخاب سخن گفتند؛ اينكه برخي بدترين شيوه را در برخورد با برادران اهل سنت تجويز ميكردند، و هرگونه كلام وحدتآفرين و امنيتبخش امام و رهبري را حمل به گرايش به سنيگري ميخواندند، و ولاييبودن آنها، گوش زمين و زمان را كر كرده بود، به يكباره همرأي ملكعبدالله و شيوخ تأمين كنندة اسلحه و مهمات طالبان و القاعده شدند؛ اينكه برخي كه همه چيزشان را مديون نگاه پدرانه و دلسوزانة رهبري انقلاب بودند و به يكباره نمكدان سر سفره رهبري را شكستند، و در جمع توهين كنندگان به مقام ولايت ايستادند؛ اينكه دنيا بسياري از دوستان رهبري را به صف دشمنان او سوق داده بود و دشمنانش براي آرمانهاي امام و انقلاب نعل تازه بر مركبهايش زده بودند. «دوستانش بيوفا و دشمنانش پر جفا» همه و همه نشان از پيچيدگياي داشت كه در طول تاريخ نظير آن كمتر ديده شده بود. از يكسو رهبري انقلاب بايد در گام نخست، پيروان خود را قانع كند تا در برابر همة گستاخيها نسبت به او، دست به هيچ عملكرد قهرآميز نزنند، و از سوي ديگر عامة مردم را قانع كند كه چرا از جايگاه رهبري با دستور قانوني و دستگيري سران فتنه به فتنه پايان نميدهد؟ اينكه رهبري انقلاب بايد در يكجا فضا را براي فريبخوردگان شفاف سازد تا در ميدان دشمن بازي نكنند و در جاي ديگر دشمنان را در فضاي مهآلود نشانه گيرد و پس از نشانه گرفتن آنها به پيروان در ركاب و مردم و فريبخوردگان نقاب از چهرة دشمن مورد هدف قرار داده بگشايد و درست در چنين موقعيتي به گونهاي سخن بگويد تا اقتدار نظام در نزد دشمنان و دوستان در خارج از كشور شكسته نشود، و همزمان نبض اقتصاد درست در مقطعي كه بحران مالي جهان را درنورديده بود در كالبد جامعه بتپد. اينكه رهبري انقلاب بايد از مرزهاي جغرافيايي، كه هر دشمني را در آن موقعيت به طمع ميانداخت، حفاظت كند و ديپلماسي نظام را چنان توجيه و چنان سازماندهي كند كه بحران مشروعيت نظام زير سؤال نرود و راه را براي صدور قطعنامههاي دشمنان در كمين انقلاب ببندد، همه و همه نشان از ظرافتهايي داشت كه تنها از عهدة خلف صالح خميني(ره) برميآمد. مديريت با درايت و عالمانة رهبري انقلاب، در طول هشتماه فتنة سبز كه از پشتوانة سي تا چهلسال جريان، آن هم در بدنة نظام برخوردار بود، بهگونهاي نام ايشان را در صف رهبران بزرگ و خردمند و خبير دنيا قرار داد و بار ديگر ثابت كرد كه آن سفركردة دلها، يعني امام راحل، چرا انگشت نوراني خود را براي رهبري آينده انقلاب به سوي او نشانه رفته بود. برخورد الهيـ اخلاقي رهبري انقلاب با فريبخوردگان تا آنجا پيشرفت كه در روزهاي افول فتنه لب به گلايه ميگشايند و از كساني ياد ميكند كه خود در صدد جدا شدن از نظام هستند، نشان از بزرگي و كرامت رهبري و نظام با فتنهگران داشته و دارد. اينكه در چنين غائلهاي با چنين گستردگي و چنين تلاشي از سوي دشمن براي مچگيري سياسي و اجتماعي و رسانهاي كردن آن، نظام توانست با كمترين تلفات و كمترين بهانه دادن به دست دشمن بحران را مديريت كند، از نكاتي است كه متأسفانه براي جامعة ما هنوز شفاف نشده است و نيازمند كاري تحليلي و تطبيقي با بحرانهاي مشابه، حتي در كشورهاي منادي غرب است تا فرزانگي رهبري در مديريت بحران بر جهانيان آشكار گردد. نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |