به صرف یک فنجان......چای یا شاید هم مغز
به نام نامی حضرت مادر فاطمه زهرا 
قالب وبلاگ

 وضعیت سفید نیست...

باور کنید !

مدت ها بود از تلویزیون می نوشتم

مدت ها بعدتر از آن وقت و قبلتر از الان نمی نوشتم چون واقعا ناامید بودم ! نه اینکه تلویزیون برنامه خوب و مناسب نداشته باشد دارد ولی...

ولی اش را قبلا در نوشتار دیگری عرض کردم

همانی که اسمش را در ماه رمضان دوسال قبل گذاردم "تلویزیون اسلامی در وقت اضافه" یعنی همانی که متوجه شدید ! حرف من اینکه فلان برنامه خوب یا بد است نیست ... این تلویزون آقای ضرغامی اینقدر توقعات ما را پایین آورده که فعلا (تاکید می کنم فعلا) به همین چند برنامه خوب اکتفا میکنیم و در فضایی بجز جنس برنامه ها بحث می کنیم ! الان دیگر بحث اینکه کدام برنامه خوب و کدام بد است نیست انصافا برنامه مناسب کم نیست اما موضوع مهمتر در این برنامه ها زمان پخش آنهاست ! برنامه ای هر چند خوب و عالی و اسلامی وقتی 12 شب به بعد پخش شود چه فایده؟ بارها و بارها نیمه شب تلویزیون را روشن کردم و مستند هایی بسیار جالب و جذاب از دفاع مقدس دیدم ! نمی دانم چرا این را نباید با سریال های صدمن یه غاز خارجی جابه جا کرد و اول شب و در اوج بیننده ها پخش کرد تا به حال برای این موضوع فقط یک دلیل آوردند آن هم از دست ندادن مخاطب است! نمیدانم نگاه اهالی صدا و سیما به این موضوع چگونه است اما خوب می دانم که با نظر حضرت امام (ره) در تعارض است امام این امت روزی فرمودند" تمام اين رسانه‏ها بايد مربى اين جامعه باشند. از اول هم اينها كه درست شد براى تربيت درست شد [1]" یعنی چه؟اگر بناست که تربیت کاملا مطابق میل متربی باشد که دیگر تربیت نیست! البته من خودم خیلی به جمله قبل اعتقاد ندارم و فکر کنم حرف نیمه درستی زده باشم ! چون حقیقتا تربیت مطابق فطرت است و اساسا اگر انسان ها را با همان فطرت کودکیشان تنها بگذاری همانی هستند که بودند! اما همانطور که می بینید در حال حاضر انسانها و فطرتشان تنها نیستند پس لازم است چنین مباحث تربیتی و معرفتی بصورت عقلی و فلسفی بیان شود و عقل هم به کمک فطرت بیاید.هر چند کمی بحث انسان شناسی شد ولی چاره ای نیست بجز همین که که چاره ای اندیشیده شود هر چند شاید کمی از ذائقه مردم در این سالها تغییر کرده باشد ولی هنوز هم اقوام ما محرم ها ماهواره شان را جمع می کنند و ...یعنی وقتی کمی غباراز فطرت کنار می رود آن کار صحیح اتفاق  می افتد.حالا هم اگر قرار است سنگ آن اقلیتی را به سینه بزنیم که می روند سراغ ماهواره و ... خوب دو دلیل دم دستی هست که تلویزیون نباید عملکرد خود را تغییر دهد تا آنجا که فونت زیر نویس شبکه خبر هم فونت بی بی سی فارسی شود و تیتر خبر هاشان یکسان:

اول: از همان امام عزیز آموختیم که باید تکلیف گرایی کرد نه نتیجه گرایی هر چند که با تکلیف گرایی صحیح و تحقیق پیرامون راههای ارائه معارف دین نتیجه هم حاصل می شود ولی این نگاه که ما بیاییم یک طرح بسیار ابتدایی را در این عرصه اجرا کنیم بعد طرح نه محتوا دارد و نه قالب و نتیجتا نتیجه نمی دهد و بگوییم خوب شکر خدا تکلیفمان را انجام دادیم این صحیح نیست یا اینکه بگوییم دیدید مردم اینها را نمی خواهند و از این حرف ها ! حواسمان باشد تحقیق و پژوهش و هنر به خرج دادن در عرصه فرهنگ جزیی از تکلیف و رسالت اهالی فرهنگ و رسانه است . حالا بیایید از این سریال وضعیت سفید آمار رضایتمندی بگیرید .بعد ببینید در همین سریال که از لحاظ ساختار انتقاداتی هر چند ناچیز به آن وارد است چه قدر انسان را میخکوب می کند. همین درد های اهلی این سریال ، همین دردهای منیژه مرهمی است بر زخم هایی که تلویزیون آقای ضرغامی به دل ما زده.

دوم : آنهایی که با جمهوری اسلامی مشکل دارند حتی اگر بخواهند کبری 11 و پرستاران هم نگاه کنند می روند کاملش را در همان ماهواره نگاه می کنند و اگر بخواهند فیلم عاشقانه(هوس بازانه) ببینند می روند سریالهای فارسی وان می بینند نه سریال های هوس بازانه­ای که به اسم عاشقانه قالب مردم می کنید! واقعا بیایید فیلم عاشقانه بسازید از عشق همسر یک جانباز بگویید مگر فیلم «دست های خالی » عاشقانه نبود ؟ مگر «آژانس شیشه­ای» عاشقانه نبود . مگر مردم نپسندیدند پس جای خنده بازاری بی­خنده و محتوا و قالب کجای پازل تربیتی صدا و سیماست؟

آقای ضرغامی وضعیت تلویزیونت سفید نیست.



1-       صحيفه امام، ج‏9، ص: 155

[ شنبه 28 آبان 1390برچسب:وضعیت, سفید, نیست,,,, ] [ 18:53 ] [ حسین نظری ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

امروز که این را می نویسم دقیقا 19 سال و 5 ماه و 6 روز از اولین اتفاق مهم زندگی ام می گذرد.درباره کودکی ام اینطور آمده: بسیار آرام و کم سر و صدا و در عین حال مارموز بود ..پس از اینکه برادر کوچکش که 2سال دیر تر از او مهم ترین اتفاق زندگی اش رخ داد به دنیا آمد ،همه فکر می کردند شدیدا مریض است چون خیلی شیر می خورد بعدها فهمیدند تا مدت ها شیشه شیرش را یواشکی از دهان برادر کوچکش در می آورد و می خورد و خالی اش را در دهانش می گذاشت و قص علی هذا. همین طور که می خوردم و بزرگ می شدم اتفاقات گوناگونی برایم رخ داد از جمله :دو بیماری شدید که اولی مرا تا پای مرگ برد و دومی هم یک ماه خانه نشینم کرد. تا به خود آمدم تحصیلات ابتدایی ام را به پایان رساندم و با درس نخواندن بسیار به درجه شاگرد ممتازی نایل شدم سپس در مدرسه راهنمایی توحید درس نخواندم و دست آخر در دبیرستان امام حسین(ع).تصور کنید آدمی از ابتدا در جوی های شهرک ولیعصر(عج) و یافت آباد راه خانه تا مدرسه را شنا کند و آخر سر از عبدل آباد و نازی آباد و شهر ری در بیاورد. وقتی به او بگویند برو دانشگاه ،پیش عده ای که بیشترشان با ادعاهای عجیب و خیلی باکلاس رفتار می کنند تازه ، کشاورزی نخوان چه حالی می شود.من که همیشه راه خانه تا مدرسه ام که 20 دقیقه بیش نبود را با سرویس می رفتم حال باید بروم کرج و در دانشگاه امام خمینی درس نخوانم.(که نمیروم و نمی خوانم.).حال شما و وبلاگ من.یه لطفی کنید یا نخونید یا هر مطلبی که میخونید رو نظر بگذارید.یاعلی
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان باتوم مجازی و آدرس hamavard70.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب
فروش بک لینک